جدول جو
جدول جو

معنی پیش حصار - جستجوی لغت در جدول جو

پیش حصار(حِ)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 3 هزارگزی باختر فومن. کنار راه فرعی فومن به ماسوله. جلگه، معتدل، مرطوب، دارای 208 تن سکنه. آب آنجا از چشمۀ پیشه حصار و رود خانه ماسوله. محصول آنجا برنج و توتون سیگار و جالیز کاری و شغل اهالی زراعت و زغال فروشی. و راه آن اتومبیل رو است و 3 باب دکان دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش قطار
تصویر پیش قطار
شتری که در قطار جلوتر از همه باشد، نخستین شتر از شتران قطارکرده
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 148 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر و بنشن است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی جزء دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رشت و 5 هزارگزی جنوب خاور دوشنبه بازار. جلگه، معتدل مرطوب، دارای 1266 تن سکنه. آب آن از غازیان رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم. شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتریکه پیش از دیگران بقطار رود. (آنندراج). نخستین شتر از شتران قطار کرده:
هرسر مو کوکب خورشیدچهر
ناقه مگو پیش قطار سپهر.
وحید (در تعریف ناقه).
بقادری که بدریای بیکران سخن
مرا بر اشترک موج کرد پیش قطار.
زلالی
لغت نامه دهخدا
(شِ)
برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی) ، پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکۀ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
پیش اشتر پیش کوس نخستین شتر از شتران قطار کرده: هر سر مو کوکب خورشید چهر ناقه مگو پیش قطار سپهر. (وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تخت کوچک ایوان خانه های روستایی
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین خرمن بعد از برداشت محصول
فرهنگ گویش مازندرانی
جلودار، کنده سنگین اجاقهای روستایی که نقش مضاعف نمودن.، نوعی سه شاخه ی افقی برای شکار خوک
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری که به ناچار و به خاطر وجود بار روی اسب بر گردنش نشیند
فرهنگ گویش مازندرانی